این مرد 31 ساله به دلیل شرکت در مراسم ازدواج یکی از دوستانش باید به شهر دیگری سفر میکرد و نیاز به مرخصی داشت، اما از آنجا که با مرخصی وی موافقت نشده بود بدون گرفتن مرخصی عازم شهر دیگری شد و پس از 3 روز بازگشت.
او برای اینکه بتواند سرکارش حضور پیدا کند اقدام به خودزنی با چاقو و ادعا کرد که 2 سارق به او حمله کردهاند و او به علت جراحات وارده قادر به حضور در محل کارش نبوده است، اما پس از انجام تحقیقات پلیسی مشخص شد که او دروغ گفته و رئیسش هم بلافاصله پس از آگاهی از این ماجرا او را از کارش اخراج کرد.
سارق جسور
فلوریدا: دستبرد به یک شعبه بانک برای چهارمین بار متوالی طی یک سال گذشته مقامات این بانک را بر آن داشت تا به فکر اقدامات جدیتری در مقابله با سارقان باشند. گزارشها حاکی از آن است که مردی میانسال هر بار با ظاهری متفاوت در بانک ظاهر و هر چهار بار موفق شد مبلغ ناچیزی را به سرقت ببرد.
این مرد در 3 سرقت نخست فقط با تهدید زبانی صندوقدار، از بانک سرقت کرد و از دست پلیس گریخت. مقامات این بانک و ماموران پلیس میگویند پس از بررسی تصاویر ضبط شده دریافتند که همه سرقتها کار همین مرد بوده است.
گفتنی است که این مرد در آخرین سرقتش یک یادداشت روی میز کارمند بانک گذاشت که در آن نوشته شده بود : باز هم من. پلیس میگوید از آنجایی که او در هر سرقت چهرهاش را تغییر میدهد، شناسایی وی به وسیله چهره نگاری مقدور نیست.
مجازات جالب قاضی
پنسیلوانیا: مادر و فرزندی که دست به سرقت زده بودند با حکم جالب قاضی از زندان رفتن در امان ماندند اما در عین حال مجازات شدند. این زن 56 ساله و دختر 34 سالهاش یک کارت دعوت به تولد را از صندوق پستی سرقت کردند که متعلق به دختر بچه 9 ساله همسایهشان بود.
به همین دلیل این دختربچه نتوانست در مراسم تولد دوستش شرکت کند اما مادر وی به دادگاه شکایت کرد و قاضی هم مادر و دختر سارق را احضار کرد. اما در حالی که همه تصور میکردند آنها به زندان خواهند رفت، قاضی به این مادر و دختر پیشنهاد داد که میتوانند در مقابل انجام کاری به زندان نروند و آنها هم پذیرفتند.
آنها مجبور شدند 4 ساعت در حالی که یک پلاکارد در دست داشتند مقابل دادگاه بایستند. گفتنی است روی این پلاکارد نوشته شده بود ما از یک دختربچه 9 ساله سرقت کردهایم و از کار خود بسیار پشیمانیم.
خوراندن چای مسموم به همسر
منهتن: زنی که از رفتار بد شوهرش به ستوه آمده بود، با مسموم کردن چای عصرانه او قصد داشت رفتار شوهرش را تصحیح کند. این زن میانسال که خود به بیماری افسردگی دچار بود زیر نظر پزشک بود و داروهای ضد افسردگی مصرف میکرد، اما هرچه از شوهرش میخواست برای درمان به پزشک مراجعه کند، او نمیپذیرفت.
به این ترتیب این زن تصمیم گرفت خودش شوهرش را درمان کند؛ به همین دلیل از عادت همیشگی شوهرش سوء استفاده کرد. شوهر او عادت داشت هر روز عصر چای بنوشد و این زن هم داروهای ضدافسردگی خودش را در چای او حل میکرد تا درمانش کند.
اما میزان دارو در یکی از چایهای عصرانه به اندازهای زیاد شد که شوهرش را به حال اغما برد و پزشکان پس از بررسی دریافتند که این مرد با داروی ضد افسردگی مسموم شده است. به دنبال فاش شدن راز این زن او به زندان افتاد و شوهرش هم شاکی خصوصی اوست.